کد مطلب:142094 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:162

شهادت عبدالله بن حسن
در این میان، عبدالله بن حسن بن علی (ع) كه كودكی نابالغ بود از نزد زنان به جانب میدان روان شد، لشكر را شكافته و خود را به عمویش رسانید، پس عمه اش زینب باشتاب خود را به آن كودك رسانید كه او را از رفتن بازدارد.

حسین (ع) فرمود: خواهرم! این كودك را نگهدار! ولی فرزند حسین (ع) از بازگشتن خودداری می كرد، و سرسختی نشان می داد و می گفت: بخدا سوگند! از عمویم جدا نخواهم شد.

در این هنگام ابجر بن كعب [1] شمشیرش را برای حسین بلند كرد، آن كودك گفت: وای بر تو ای پسر زن ناپاك! آیا عمویم را می كشی؟

اما ابجر، شمشیر را فرود آورد، پس كودك دست خویش را سپر قرار داده، شمشیر دست او را جدا و به پوست آویزان كرد!

كودك فریاد زد: آه مادرم!

حسین (ع) كودك را گرفت و به سینه چسباند و فرمود:

فرزند برادرم! بر آنچه كه به تو رسیده شكیبا باشد و آن را نیك بشمار، زیرا خداوند تو را به پدران شایسته و بزرگوارات می رساند.

پس از آن حسین (ع) دستش را به دعا بلند كرد و گفت:

اللهم فان متعتهم الی حین ففرقهم، و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاة منهم ابدا فانهم دعونا لینصرنا ثم عدوا علینا، فقتلونا خداوندا! اگر این مردم را تا این زمان از زندگی بهره مند


ساختی، اكنون ایشان را از هم پراكنده ساز، و شیوه های آنان را زشت نمایان ساز، و فرمانروایان را از ایشان خشنود مساز! زیرا اینان ما را دعوت كردند تا یاریمان كنند، ولی به دشمنی با ما پرداختند و كمر به كشتن ما بستند. [2] .


[1] علامه سماوي در كتاب ابصار العين مي نويسد: ابحر بن كعب اشتباه است؛ صحيح آن، بحر بن كعب است ر.ك: ابصار العين، ص 38 (نظري منفرد).

[2] طبري، ج 5، ص 451، ارشاد، ص 241.